فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Consequent

ˈkɑːnsəkwənt ˈkɒnsəkwənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • من تبع، پی‌آیند، برایند، نتیجه‌بخش
    • - old age and its consequent infirmities
    • - پیری و سستی‌های پیامد آن (ناشی از آن)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد consequent

  1. adjective resultant
    Synonyms: consistent, ensuing, following, indirect, inferable, intelligent, logical, rational, reasonable, resulting, sensible, sequential, sound, subsequent, successive, understandable
    Antonyms: beginning, causal, commencing, originating, preparatory, starting

Collocations

  • consequent on (or upon)

    1- در پیامد، در نتیجه‌ی، متعاقب 2- استنباط شده از، درک شده

لغات هم‌خانواده consequent

ارجاع به لغت consequent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consequent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consequent

لغات نزدیک consequent

پیشنهاد بهبود معانی