مهربانانه، بهطور دلنشین، بهطور خوشایند، بهطور دوستداشتنی
He looked at his children sleeping sweetly.
به بچههایش نگاه کرد که بهطور دوستداشتنی خوابیده بودند.
He smiled sweetly at her.
مهربانانه به او لبخند زد.
به گونهای که شنیدن یا بوییدن آن خوشایند باشد، با بو یا طعم یا مزهی خوشایند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The birds were singing sweetly in the trees.
پرندگان در میان درختان بهطور دلنشین و خوشایند آواز میخواندند.
sweetly perfumed flowers
گلهایی با بوی خوشایند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sweetly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sweetly