با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Gudgeon

ˈɡədʒən ˈɡʌdʒən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
(قدیمی) سرمحور، قطب، آسه، میله اهرمی، (جانورشناسی) ماهی ریزقنات، (مجازاً) آدم زودباور، وسیله‌ی به طمع‌اندازی، اغوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gudgeon

  1. noun Small spiny-finned fish of coastal or brackish waters having a large head and elongated tapering body having the ventral fins modified as a sucker
    Synonyms: goby
  2. noun Small slender European freshwater fish often used as bait by anglers
    Synonyms: Gobio gobio
  3. noun A person who is easily deceived or victimized
    Synonyms: butt, dupe, fool, gull, lamb, pushover, victim, sucker, fall guy, mark, monkey, patsy, pigeon, sap, mug

Collocations

  • gudgeon pin

    (مکانیک) انگشتی، (اتومبیل) گژنپین

ارجاع به لغت gudgeon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gudgeon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gudgeon

لغات نزدیک gudgeon

پیشنهاد بهبود معانی