امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Collimate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
موازی قرار دادن، میزان کردن، تعدیل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد collimate

  1. verb Make or place parallel to something
    Synonyms:
    parallel

ارجاع به لغت collimate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collimate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collimate

لغات نزدیک collimate

پیشنهاد بهبود معانی