فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bracketed

American: ˈbrækɪtɪd British: ˈbrækɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    brackets
  • وجه وصفی حال:

    bracketing

معنی

  • برابر، مساوی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bracketed

  1. verb To come or bring together in one's mind or imagination
    Synonyms: linked, identified, coupled, correlated, connected, associated

ارجاع به لغت bracketed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bracketed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bracketed

لغات نزدیک bracketed

پیشنهاد بهبود معانی