جامعیت، تمامیت، کلیت، عمومیت، مجموع، کل، همه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In totality, the project exceeded all expectations.
در مجموع، پروژه فراتر از همهی انتظارات بود.
The totality of their efforts resulted in a successful outcome.
کلیت تلاش آنها به نتیجهی موفقیتآمیزی منجر شد.
We must consider the ecosystem in its totality to make informed decisions.
برای تصمیمگیری آگاهانه باید کل اکوسیستم را در نظر بگیریم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «totality» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/totality