آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Totality

toʊˈtælət̬i təʊˈtæləti

معنی totality | جمله با totality

noun uncountable formal

جامعیت، تمامیت، کلیت، عمومیت، مجموع، کل، همه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

In totality, the project exceeded all expectations.

در مجموع، پروژه فراتر از همه‌ی انتظارات بود.

The totality of their efforts resulted in a successful outcome.

کلیت تلاش آن‌ها به نتیجه‌ی موفقیت‌آمیزی منجر شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We must consider the ecosystem in its totality to make informed decisions.

برای تصمیم‌گیری آگاهانه باید کل اکوسیستم را در نظر بگیریم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد totality

  1. noun the state of being entirely whole
  1. noun an amount or quantity from which nothing is left out or held back
  1. noun a number or quantity obtained as a result of addition
  1. noun an organized array of individual elements and parts forming and working as a unit

ارجاع به لغت totality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «totality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/totality

لغات نزدیک totality

پیشنهاد بهبود معانی