فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Restart

ˌriːˈstɑːrt ˌriːˈstɑːt

گذشته‌ی ساده:

restarted

شکل سوم:

restarted

سوم‌شخص مفرد:

restarts

وجه وصفی حال:

restarting

معنی

noun adverb C1

باز آغازی، شروع دوباره، باز آغازیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restart

  1. verb to begin or go on after an interruption
    Synonyms:
    continue resume re-start renew reopen take up pick up

لغات هم‌خانواده restart

  • verb - transitive
    start, restart

ارجاع به لغت restart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restart

لغات نزدیک restart

پیشنهاد بهبود معانی