رنگ قهوهای کمرنگ، سمند، خاکی، اسب کهر، سماجت کردن، آزار دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The grocer dunned his customer for payment of his bill.
بقال مرتب از مشتری برای پرداخت صورتحسابش طلبکاری میکرد.
He was dunned by monetary troubles.
اشکالات پولی او را به ستوه آورده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dun» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dun