به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dun

dʌn dʌn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective adverb
    رنگ قهوه‌ای کم‌رنگ، سمند، خاکی، اسب کهر، سماجت کردن، آزار دادن
    • - The grocer dunned his customer for payment of his bill.
    • - بقال مرتب از مشتری برای پرداخت صورت‌حسابش طلبکاری می‌کرد.
    • - He was dunned by monetary troubles.
    • - اشکالات پولی او را به ستوه آورده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dun

  1. adjective Dun-colored
    Synonyms: brownish, sallow, dull
  2. verb Treat cruelly
    Synonyms: torment, rag, bedevil, crucify, frustrate
  3. noun A color or pigment varying around a light grey-brown color
    Synonyms: greyish-brown, grayish-brown, fawn

ارجاع به لغت dun

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dun» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dun

لغات نزدیک dun

پیشنهاد بهبود معانی