۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Fated

ˈfeɪtɪd ˈfeɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
مقدر، محکوم (به‌ فنا)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fated

  1. adjective governed by fate
    Synonyms:
    inevitable unavoidable destined predestined fated preordained doomed inescapable impending imminent predetermined decided by fate in the stars prejudged

ارجاع به لغت fated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fated

لغات نزدیک fated

پیشنهاد بهبود معانی