فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Well-founded

ˌwel ˈfaʊndɪd ˌwel ˈfaʊndɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    موجه، مستند، مستدل
    • - The lawyer provided well-founded evidence to support her client's innocence.
    • - وکیل شواهد مستدلی برای اثبات بی‌گناهی موکلش ارائه کرد.
    • - The teacher praised the student for her well-founded reasoning in solving the math problem.
    • - معلم از دانش‌آموز به دلیل استدلال موجهش در حل مسئله‌ی ریاضی تمجید کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد well-founded

  1. adjective based on sound reasoning
    Synonyms: based on hard data, based on hard facts, factual, proven, rock-solid, solid, substantiated

ارجاع به لغت well-founded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «well-founded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/well-founded

لغات نزدیک well-founded

پیشنهاد بهبود معانی