آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ شهریور ۱۴۰۴

    Deciding

    dɪˈsaɪdɪŋ dɪˈsaɪdɪŋ

    معنی deciding | جمله با deciding

    adjective C2

    تعیین‌کننده، سرنوشت‌ساز، حیاتی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    Price was the deciding issue when choosing between the two cars.

    قیمت، موضوع تعیین‌کننده‌ای در انتخاب بین دو خودرو بود.

    The team's unity became the deciding element in their championship victory.

    اتحاد تیم به عنصر حیاتی در قهرمانی آن‌ها تبدیل شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a deciding factor.

    عامل تعیین‌کننده

    the deciding vote

    رأی سرنوشت‌ساز

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد deciding

    1. adjective determining
      Synonyms:
      important critical key significant decisive crucial influential necessary chief principal prime conclusive
      Antonyms:
      unimportant insignificant trivial secondary inconclusive uncritical

    سوال‌های رایج deciding

    معنی deciding به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «deciding» در زبان فارسی به «تعیین‌کننده» یا «سرنوشت‌ساز» ترجمه می‌شود.

    «تعیین‌کننده» یا «سرنوشت‌ساز» واژه‌ای است که برای توصیف عاملی به کار می‌رود که نقش اصلی یا نهایی را در نتیجه‌ی یک موقعیت یا رویداد ایفا می‌کند. وقتی گفته می‌شود چیزی «deciding» است، به این معناست که همان عامل است که مسیر نهایی یا سرنوشت یک ماجرا را مشخص می‌سازد. این واژه معمولاً در شرایطی به کار می‌رود که میان چند امکان یا نتیجه، یک عامل مهم‌تر از بقیه وزن دارد و نتیجه‌ی نهایی را رقم می‌زند.

    در حوزه‌ی رقابت‌ها و مسابقات، از «deciding» برای اشاره به مرحله یا امتیازی استفاده می‌شود که برنده یا بازنده را مشخص می‌کند. برای مثال، در مسابقات ورزشی ممکن است گفته شود «deciding match» یا «deciding goal»، یعنی آن مسابقه یا گل همان چیزی است که سرنوشت بازی را تعیین کرده است. این کاربرد نشان‌دهنده‌ی اهمیت ویژه‌ی آن لحظه است که می‌تواند نتیجه‌ی کل رویداد را تغییر دهد.

    در زندگی روزمره، «deciding» در موقعیت‌های گوناگون نقش پررنگی دارد. گاهی یک تصمیم ساده، یک اقدام کوچک یا حتی یک کلمه می‌تواند تأثیری سرنوشت‌ساز داشته باشد. وقتی می‌گوییم «deciding factor»، یعنی آن عامل همان چیزی است که بیش از همه بر نتیجه اثر می‌گذارد. این نشان می‌دهد که زندگی پر از لحظات و انتخاب‌هایی است که ممکن است مسیر آینده را شکل دهند.

    از نظر روان‌شناختی، واژه‌ی «deciding» به فرآیند تصمیم‌گیری و نقش عوامل تعیین‌کننده در آن اشاره دارد. انسان‌ها در طول زندگی خود همواره با انتخاب‌های متعددی روبه‌رو هستند، اما همیشه یک یا چند عامل «deciding» وجود دارد که بر بقیه غالب می‌شود. این عوامل می‌توانند منطقی، احساسی یا حتی اتفاقی باشند، اما در نهایت همان‌ها مسیر انتخاب و سرنوشت را مشخص می‌کنند.

    «deciding» واژه‌ای است که اهمیت لحظات حساس و عوامل کلیدی را در هر زمینه‌ای ــ چه رقابت، چه زندگی شخصی، چه موقعیت‌های اجتماعی ــ برجسته می‌کند. این واژه یادآور آن است که در بسیاری از موقعیت‌ها، یک عنصر کوچک اما حیاتی می‌تواند همه‌چیز را تغییر دهد و نتیجه‌ای سرنوشت‌ساز به همراه داشته باشد.

    ارجاع به لغت deciding

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «deciding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deciding

    لغات نزدیک deciding

    • - decided
    • - decidedly
    • - deciding
    • - deciding factor
    • - decidophobia
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.