شکل جمع:
bureaucratsکارمند (دولت)، مأمور دولتی، دیوانسالار (عضو دیوانسالاری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The power-hungry bureaucrat used his position to control those around him.
دیوانسالار تشنهی قدرت از موقعیت خود برای کنترل اطرافیانش استفاده کرد.
The bureaucrat was responsible for overseeing the implementation of new policies.
کارمند دولت مسئول نظارت بر اجرای سیاستهای جدید بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bureaucrat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bureaucrat