فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bureaucratic

ˌbjʊrəˈkræt̬ɪk ˌbjʊərəˈkrætɪk

صفت تفضیلی:

more bureaucratic

صفت عالی:

most bureaucratic

معنی

adjective

وابسته به امور اداری، وابسته به اداره بازی و کاغذپرانی، وابسته به دیوان‌سالاری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bureaucratic

  1. adjective concerning a system of governance or administration that is run by a vast number of officials in a nation, business, or organisation
    Synonyms:
    officious

ارجاع به لغت bureaucratic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bureaucratic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bureaucratic

لغات نزدیک bureaucratic

پیشنهاد بهبود معانی