Predestination

prɪˌdestəˈneɪʃn / / ˌpriːdes- prɪˌdestəˈneɪʃn / / ˌpriːdes-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سرنوشت، تقدیر، جبر و تفویض، فلسفه جبری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد predestination

  1. noun destiny
    Synonyms: course of events, divine decree, fate, foreordination, fortune, God’s will, inevitability, karma, kismet, ordinance, portion, predetermination, way the ball bounces, way the cookie crumbles, what is written

ارجاع به لغت predestination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predestination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predestination

لغات نزدیک predestination

پیشنهاد بهبود معانی