نامزد شده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The betrothed are getting ready for marriage.
نامزدها برای ازدواج آماده میشوند.
He is betrothed to my cousin.
او نامزد دختر عموی من است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «betrothed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/betrothed