آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Betrothed

bɪˈtroʊðd bɪˈtrəʊðd

معنی betrothed | جمله با betrothed

noun adjective

نامزد شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The betrothed are getting ready for marriage.

نامزدها برای ازدواج آماده می‌شوند.

He is betrothed to my cousin.

او نامزد دختر عموی من است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد betrothed

  1. verb give to in marriage
    Synonyms:
    promised pledged vowed bound contracted engaged assured espoused plighted
    Antonyms:
  1. adjective pledged to marry
    Synonyms:
  1. noun a person to whom one is engaged to be married
    Synonyms:
    fiancé(e) intended

ارجاع به لغت betrothed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «betrothed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/betrothed

لغات نزدیک betrothed

پیشنهاد بهبود معانی