فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bromide

ˈbroʊmaɪd ˈbrəʊmaɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

شیمی برمور، نمک آلی یا معدنی اسید هیدروبرمیک، اظهار یا بیان مبتذل

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

silver bromide

برمید نقره

Instead of helping the quake victims, they came out with the same old bromides.

به جای کمک به زلزله‌زدگان همان حرف‌های پوچ گذشته را تحویل دادند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bromide

  1. noun a trite expression or idea
    Synonyms:
    cliché platitude commonplace truism banality stereotype saw trite compound cliché sedative
  1. noun a commonplace remark or notion; a platitude.
    Synonyms:
    cliché

ارجاع به لغت bromide

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bromide» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bromide

لغات نزدیک bromide

پیشنهاد بهبود معانی