فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sustained

səˈsteɪnd səˈsteɪnd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دائم، پایدار، مداوم، مستمر

The team achieved sustained success over several seasons.

این تیم در چندین فصل به موفقیت‌های مداوم دست یافت.

Her sustained focus on the project led to impressive results.

تمرکز دائم او روی این پروژه منجر به نتایج چشمگیر شد.

adjective

مشخص، معین، مصمم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

His sustained commitment to learning new skills is admirable.

قول مصمم او به یادگیری مهارت‌های جدید قابل تحسین است.

They achieved sustained growth in their business over the past year.

آن‌ها در سال گذشته به رشد مشخصی در تجارت خود دست یافتند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت sustained

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sustained» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sustained

لغات نزدیک sustained

پیشنهاد بهبود معانی