به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Writer

ˈraɪt̬ər ˈraɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    writers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    نویسنده، مؤلف، نگارنده
    • - the writer of this book
    • - نویسنده‌ی این کتاب
    • - one of Iran's greatest writers
    • - یکی از بزرگترین نویسندگان ایران
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد writer

  1. noun person who composes with language
    Synonyms: author, biographer, columnist, contributor, correspondent, critic, dramatist, editor, essayist, freelancer, ghostwriter, journalist, newspaper person, novelist, person of letters, poet, reporter, screenwriter, scribbler, scribe, scripter, stenographer, stringer, wordsmith
    Antonyms: reader

لغات هم‌خانواده writer

ارجاع به لغت writer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «writer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/writer

لغات نزدیک writer

پیشنهاد بهبود معانی