صرفهجو، مقتصد (شخص)، صرفهجویانه، مقتصدانه (نگرش و رویکرد و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
a thrifty housewife
کدبانوی صرفهجو
My grandmother is thrifty and never wastes anything.
مادربزرگم مقتصد است و هرگز چیزی را هدر نمیدهد.
I'm thrifty but not extravagant.
صرفهجو هستم اما زیادهخواه نیستم.
Their thrifty approach to living allowed them to retire early
رویکرد مقتصدانهی آنها به زندگی به آنان اجازه داد تا زودتر بازنشسته شوند.
پررونق، شکوفا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a thrifty business
کسبوکار پررونق
The thrifty startup quickly became a major player in the industry.
این استارتاپ شکوفا بهسرعت به یک بازیگر اصلی در صنعت تبدیل شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «thrifty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thrifty