آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Thrifty

ˈθrɪfti ˈθrɪfti

معنی thrifty | جمله با thrifty

adjective

صرفه‌جو، مقتصد (شخص)، صرفه‌جویانه، مقتصدانه (نگرش و رویکرد و غیره)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

a thrifty housewife

کدبانوی صرفه‌جو

My grandmother is thrifty and never wastes anything.

مادربزرگم مقتصد است و هرگز چیزی را هدر نمی‌دهد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I'm thrifty but not extravagant.

صرفه‌جو هستم اما زیاده‌خواه نیستم.

Their thrifty approach to living allowed them to retire early

رویکرد مقتصدانه‌ی آن‌ها به زندگی به آنان اجازه داد تا زودتر بازنشسته شوند.

adjective

پررونق، شکوفا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a thrifty business

کسب‌وکار پررونق

The thrifty startup quickly became a major player in the industry.

این استارتاپ شکوفا به‌سرعت به یک بازیگر اصلی در صنعت تبدیل شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد thrifty

  1. adjective economical
    Synonyms:

ارجاع به لغت thrifty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thrifty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thrifty

لغات نزدیک thrifty

پیشنهاد بهبود معانی