آیکن بنر

لیست کامل لغات کتاب‌های English Vocabulary In Use

واژگان کتاب‌های English Vocabulary In Use

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Parsimonious

ˌpɑːrsəˈmoʊniəs ˌpɑːsəˈməʊniəs

معنی parsimonious | جمله با parsimonious

adjective

خسیس، صرفه‌جو

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She's too parsimonious to heat the house properly.

او خیلی خسیس است که خانه را به درستی گرم کند.

German visitors are more parsimonious.

بازدیدکنندگان آلمانی خسیس‌تر هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد parsimonious

ارجاع به لغت parsimonious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parsimonious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parsimonious

لغات نزدیک parsimonious

پیشنهاد بهبود معانی