خساست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite his wealth, his parsimony prevented him from donating to charity.
باوجود ثروتش، خساست او مانع کمکش به خیریه شد.
The company’s parsimony led to poor working conditions for employees.
خساست شرکت باعث شد شرایط کاری کارکنان نامطلوب شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «parsimony» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parsimony