خودپسندی، تکبر، خودخواهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His selfishness was evident in the way he always put his own needs before others.
خودخواهی او از اینکه همیشه نیازهای خودش را نسبت به نیازهای دیگران در اولویت قرار میداد، مشخص بود.
She was tired of her friend's constant selfishness and decided to end their friendship.
او از خودپسندی مداوم دوستش خسته شده بود و تصمیم گرفت دوستیشان را تمام کند.
Selfishness, my dear, is a sign of ignorance.
عزیزم، خودخواهی نشان جهل است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «selfishness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/selfishness