صفت تفضیلی:
more frugalصفت عالی:
most frugalصرفهجو، مقتصد، باصرفه، هزینهاندیش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
my mother was a frugal woman.
مادرم زن صرفهجویی بود.
The diet was frugal: cheese and water, rice and beans.
رژیم بهصرفه بود: پنیر و آب، برنج و لوبیا.
مقرونبهصرفه، صرفهجویانه، کمخرج، کمهزینه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a frugal meal
خوراک ارزان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frugal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frugal