فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Directory

daɪˈrektri / / də- daɪˈrektri / / də-

شکل جمع:

directories

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

فهرست، کتابچه‌ی راهنما، دفترچه‌ی اطلاعات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The website features a complete directory of doctors by specialty and location.

این وب‌سایت، فهرستی کامل از پزشکان بر اساس تخصص و موقعیت مکانی ارائه می‌دهد.

Can you check the phone directory to see if her number is listed?

می‌توانی دفترچه‌ی تلفن را نگاه کنی و ببینی شماره‌اش هست یا نه؟

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A business directory can help customers find service providers in their area.

راهنمای مشاغل می‌تواند به مشتریان کمک کند تا ارائه‌دهندگان خدمات را در منطقه‌ی خود پیدا کنند.

a telephone directory

دفتر راهنمای تلفن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد directory

  1. noun reference book; guide
    Synonyms:
    book guide list index record register catalogue atlas roster agenda almanac charts blue book white pages yellow pages who’s who lineup hit list short list laundry list scorecard syllabus gazeteer little black book social register

ارجاع به لغت directory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «directory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/directory

لغات نزدیک directory

پیشنهاد بهبود معانی