آخرین به‌روزرسانی:

Directorial

ˌdaɪrekˈtɔːriəl ˌdaɪrekˈtɔːriəl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

هادی، مربوط به کارگردان، دستوری، هدایتی، مدیریتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

directorial powers

اختیارات مدیریتی

They shared directorial duties.

آنان در وظایف کارگردانی مشارکت داشتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد directorial

  1. adjective of, for, or relating to administration or administrators
    Synonyms:
    administrative managerial executive supervisory ministerial

ارجاع به لغت directorial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «directorial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/directorial

لغات نزدیک directorial

پیشنهاد بهبود معانی