امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Supervisory

ˌsuːpərˈvaɪzəri ˌsuːpəˈvaɪzri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (مربوط به) نظارتی، سرپرستی
    • - the supervisory role of the manager
    • - نقش نظارتی مدیر
    • - The supervisory committee was responsible for reviewing and approving all financial transactions.
    • - کمیته‌ی نظارتی مسئول بررسی و تصویب همه‌ی تراکنش‌های مالی بود.
    • - supervisory board
    • - هیئت سرپرستی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supervisory

  1. adjective Of, for, or relating to administration or administrators
    Synonyms: administrative, managerial, directorial, executive, ministerial

ارجاع به لغت supervisory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supervisory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supervisory

لغات نزدیک supervisory

پیشنهاد بهبود معانی