فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rustle

ˈrʌsl ˈrʌsl

گذشته‌ی ساده:

rustled

شکل سوم:

rustled

سوم‌شخص مفرد:

rustles

وجه وصفی حال:

rustling

شکل جمع:

rustles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

صدای برگ خشک، خش‌خش کردن، صدا کردن، صدا در آوردناز، صدای برگ خشک ایجاد کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the soft rustle of her silken dress

صدای ملایم جامه‌ی ابریشمی او

the rustle of their footsteps in the dry golden leaves

صدای خش‌خش گام‌های آنان در برگ‌های خشک و طلایی رنگ

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Autumn leaves rustled in the wind.

برگ‌های خزان در باد زمزمه می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rustle

  1. noun whisper, swish
    Synonyms:
    sound noise stir ripple rustling crackle patter friction crepitation crinkling
  1. verb swish, whisper
    Synonyms:
    stir murmur hum sigh whish whoosh whisper crackle crinkle crepitate patter tap whir

Phrasal verbs

rustle up

با تکاپو گردآوری کردن، با جست‌وجو سد جوع کردن

ارجاع به لغت rustle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rustle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rustle

لغات نزدیک rustle

پیشنهاد بهبود معانی