فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whish

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    (. vi . n . vt ): صدای حرف 'سین' ایجاد کردن، با صدای هیس حرکت کردن، به‌سرعت گذشته، صفیر، ( whist ) هیس، ساکت باش
    • - His engine started with a whish.
    • - موتور با صدای غژ‌غژ به‌کار افتاد.
    • - The ship's prow whished against the river's current.
    • - پوزه‌ی کشتی غژغژکنان مخالف جریان آب رودخانه حرکت می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت whish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whish

لغات نزدیک whish

پیشنهاد بهبود معانی