(. vi . n . vt ): صدای حرف 'سین' ایجاد کردن، با صدای هیس حرکت کردن، بهسرعت گذشته، صفیر، ( whist ) هیس، ساکت باش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His engine started with a whish.
موتور با صدای غژغژ بهکار افتاد.
The ship's prow whished against the river's current.
پوزهی کشتی غژغژکنان مخالف جریان آب رودخانه حرکت میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «whish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whish