آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Friction

ˈfrɪkʃn ˈfrɪkʃn

معنی friction | جمله با friction

noun

سایش، اصطکاک، مالش، اختلاف، حساسیت

noun

اصطکاک، مالش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The friction of two solid objects creates heat.

سایش دو چیز جامد حرارت ایجاد می‌کند.

There was constant friction between Mehdi and his wife.

مهدی و زنش دائم با هم اختلاف داشتند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد friction

  1. noun rubbing

ارجاع به لغت friction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «friction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/friction

لغات نزدیک friction

پیشنهاد بهبود معانی