گذشتهی ساده:
fricasseedشکل سوم:
fricasseedسومشخص مفرد:
fricasseesوجه وصفی حال:
fricasseeingشکل جمع:
fricasseesغذا و آشپزی فریکاسی (گوشتی در سس سفید با سبزیجات)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
I ordered the chicken fricassee for dinner.
من فریکاسی مرغ برای شام سفارش دادم.
The chef's specialty is a seafood fricassee with fresh ingredients.
تخصص سرآشپز فریکاسی غذاهای دریایی با مواد تازه است.
I haven't tried a fricassee before, but I'm excited to taste it.
من قبلا فریکاسی را امتحان نکرده بودم، اما برای مزه کردن آن هیجانزده هستم.
غذا و آشپزی فریکاسی درست کردن، آبپز کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I decided to fricassee the chicken for dinner tonight.
تصمیم گرفتم امشب برای شام فریکاسی مرغ درست کنم.
She fricasseed the beef until it was tender and flavorful.
او گوشت گاو را تا زمانی که لطیف و خوشطعم شود، آبپز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fricassee» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fricassee