فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bobbin

ˈbɑːbɪn ˈbɒbɪn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ماسوره (خیاطی)

Don't forget to check if there is enough thread on your bobbin.

فراموش نکنید که بررسی کنید که آیا نخ کافی در ماسوره‌ی شما وجود دارد یا خیر.

The bobbin ran out of thread in the middle of sewing a straight line.

وسط دوخت یک خط مستقیم نخ ماسوره تمام شد.

noun countable

قرقره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The technician replaced the old bobbin with a new one in order to improve production efficiency.

تکنسین به منظور بهبود راندمان تولید، قرقره‌ی قدیمی را با یک نمونه‌ی جدید جایگزین کرد.

The worker quickly changed the empty bobbins on the weaving machine.

کارگر به‌سرعت قرقره‌های خالی دستگاه بافندگی را عوض کرد.

noun countable

برق بوبین (قطعه‌ای که از یک سیم تشکیل شده است که به شکل سیم‌پیچ دور هسته پیچانده می‌شود)

She picked up the bobbin and began winding the wire carefully.

بوبین را برداشت و با دقت شروع به پیچیدن سیم کرد.

The machine required a specific type of bobbin for efficient wire winding.

این دستگاه برای سیم‌پیچی کارآمد به نوع خاصی از بوبین نیاز داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bobbin

  1. noun a winder around which thread or tape or film or other flexible materials can be wound
    Synonyms:
    reel spool coil cylinder spindle cord pin braid ratchet quill

ارجاع به لغت bobbin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bobbin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bobbin

لغات نزدیک bobbin

پیشنهاد بهبود معانی