آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Cone

koʊn kəʊn

گذشته‌ی ساده:

coned

شکل سوم:

coned

سوم‌شخص مفرد:

cones

وجه وصفی حال:

coning

شکل جمع:

cones

معنی cone | جمله با cone

noun countable

مخروط

They built a model of a cone for their geometry project.

آن‌ها برای پروژه‌ی هندسه‌ی خود مدلی از مخروط ساختند.

The mountain has a perfect cone shape.

کوه شکل مخروطی دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Cone-shaped hill

تپه‌ی مخروط‌سان

noun countable

راهنمایی و رانندگی مخروط ترافیکی (که برای هدایت رانندگان قرار می‌دهند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Cones were lined up to mark the detour route.

مخروط‌های ترافیکی برای مشخص کردن مسیر انحرافی ردیف شده بودند.

Workers placed bright orange cones around the construction area.

کارگران، مخروط‌های ترافیکی نارنجی‌رنگ را دور محوطه‌ی ساخت‌وساز قرار دادند.

noun countable

قیف بستنی

She dropped her ice cream cone on the ground.

او قیفی‌ بستنی‌اش را روی زمین انداخت.

He prefers waffle cones to regular ones because they’re crunchier.

او قیف‌های وافلی را بیشتر از نوع معمولی دوست دارد چون تُردتر هستند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Ice cream cone

قیف بستنی

noun countable

گیاه‌شناسی میوه‌ی کاج

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

Each cone holds dozens of tiny seeds protected by woody scales.

هر کاج ده‌ها دانه‌ی کوچک دارد که توسط فلس‌های چوبی محافظت می‌شوند.

She decorated the table with dried pine cones and candles.

او میز را با میوه‌های کاج خشک‌شده و شمع تزئین کرد.

noun countable

کالبدشناسی یاخته‌ی مخروطی (در شبکیه‌ی چشم که نسبت به نور و رنگ حساس است)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

Damage to cones can lead to color blindness or blurred vision.

آسیب به یاخته‌های مخروطی می‌تواند باعث کوررنگی یا تاری دید شود.

Each cone is sensitive to a specific range of light wavelengths.

هر سلول مخروطی به محدوده‌ی خاصی از طول موج‌های نور حساس است.

verb - transitive

مخروطی‌شکل کردن

The artist coned the paper to form a tiny mountain.

هنرمند کاغذ را مخروطی کرد تا کوه کوچکی بسازد.

The machine cones the metal rods for aerodynamic purposes.

این دستگاه، میله‌های فلزی را برای اهداف آیرودینامیکی مخروطی می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cone

  1. noun circular-shaped object with pointed end
    Synonyms:

Phrasal verbs

cone off

(مسیررا) با مخروط مشخص کردن

Collocations

traffic cone

مخروط پلاستیکی، راه بند پلاستیکی (برای منع توقف و غیره)

سوال‌های رایج cone

گذشته‌ی ساده cone چی میشه؟

گذشته‌ی ساده cone در زبان انگلیسی coned است.

شکل سوم cone چی میشه؟

شکل سوم cone در زبان انگلیسی coned است.

شکل جمع cone چی میشه؟

شکل جمع cone در زبان انگلیسی cones است.

وجه وصفی حال cone چی میشه؟

وجه وصفی حال cone در زبان انگلیسی coning است.

سوم‌شخص مفرد cone چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد cone در زبان انگلیسی cones است.

ارجاع به لغت cone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cone

لغات نزدیک cone

پیشنهاد بهبود معانی