گذشتهی ساده:
conedشکل سوم:
conedسومشخص مفرد:
conesوجه وصفی حال:
coningشکل جمع:
conesقیف (بستنی)، هرچیز مخروطمانند
Cone-shaped hill
تپهی مخروطسان
Ice cream cone
قیف بستنی
گیاهشناسی جوز کلاغ، میوهی کاج، هر تخم یا میوهی مخروطسان، مخروط کاج، کوکنار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جانورشناسی (در شبکیهی چشم بیشتر مهرهداران) یاختهی مخروطی (که نسبت به نور و رنگ حساس است)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
(در میکروفن و غیره) دیافراگم
مخروطیشکل کردن، مخروطسان کردن، برش مخروطی دادن به
(راهنمایی و رانندگی) میلهی مخروطسان، مخروطه (پلاستیکی یا فلزی و حملشدنی که برای هدایت رانندگان در امتداد مسیر و غیره قرار میدهند)
(مسیررا) با مخروط مشخص کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cone