اختلاط، درهموبرهمی، خشکی، پژمردگی، آغشتن، غلت زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Hogs weltered in the mud.
خوکها در گل غلت میزدند.
to welter in work
غرق کار بودن
the ship sank and we weltered in the sea for five days
کشتی غرق شد و ما پنج روز با امواج دریا دست به گریبان بودیم
to welter in one's own blood
در خون خود غوطهور بودن
Survivors weltered in the sea for four days.
زندهماندهها چهار روز در دریا با امواج دست به گریبان بودند.
the welter of sea waves
خروش امواج دریا
The room was a welter of broken glass and china.
اتاق پر از قطعات شیشه و چینی شکسته بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «welter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/welter