فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Welter

ˈwelt̬ər ˈweltə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive
    اختلاط، درهم‌و‌برهمی، خشکی، پژمردگی، آغشتن، غلت زدن
    • - Hogs weltered in the mud.
    • - خوک‌ها در گل غلت می‌زدند.
    • - to welter in work
    • - غرق کار بودن
    • - the ship sank and we weltered in the sea for five days
    • - کشتی غرق شد و ما پنج روز با امواج دریا دست به گریبان بودیم
    • - to welter in one's own blood
    • - در خون خود غوطه‌ور بودن
    • - Survivors weltered in the sea for four days.
    • - زنده‌مانده‌ها چهار روز در دریا با امواج دست به گریبان بودند.
    • - the welter of sea waves
    • - خروش امواج دریا
    • - The room was a welter of broken glass and china.
    • - اتاق پر از قطعات شیشه و چینی شکسته بود.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد welter

  1. verb To move about in an indolent or clumsy manner
    Synonyms: wallow, flounder
  2. noun A confused multitude of things
    Synonyms: commotion, jumble, uproar, turmoil, confusion, grovel, clutter, overturn, roll, toss, tumble, muddle, wallow, fuddle, wilt, wither, mare's nest, smother

ارجاع به لغت welter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «welter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/welter

لغات نزدیک welter

پیشنهاد بهبود معانی