فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Roll Around

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    روی زمین غلتیدن
  • phrasal verb
    فرا رسیدن، رخ دادن
  • phrasal verb
    در مقاربت جنسی خود را رها ساختن
  • phrasal verb
    برگشتن به وضعیت قبلی
  • phrasal verb
    موکول کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد roll around

  1. phrasal verb Move about on the ground while rotating and turning one's body
  2. phrasal verb Be considered (without much coherence)
  3. phrasal verb Indulge in sexual intercourse (with) (in someone's mind)
  4. phrasal verb Return to a prior state
  5. phrasal verb Return to a prior state
  6. phrasal verb Postpone

ارجاع به لغت roll around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roll around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roll-around

لغات نزدیک roll around

پیشنهاد بهبود معانی