امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Yaw

jɒː jɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
انحراف کشتی از مسیر خود، انحراف، تجاوز از حدود، از مسیر خود منحرف شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- When we reached the mouth of the river, the boat started yawing.
- وقتی که به دهانه‌ی رودخانه رسیدیم قایق شروع به نوسان کرد.
- The plane yawed and made a dive toward the target.
- هواپیما کج شد و به‌سوی هدف شیرجه رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yaw

  1. verb To turn aside sharply from a straight course
    Synonyms: chop, cut, sheer, skew, slue, swerve, veer
  2. verb To lean suddenly, unsteadily, and erratically from the vertical axis
    Synonyms: curve, swerve, turn, veer, lurch, pitch, deviate, gape, roll, unsteady, bank, seesaw, weave, zigzag, yawn
  3. noun An erratic deflection from an intended course
    Synonyms: swerve

ارجاع به لغت yaw

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yaw» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/yaw

لغات نزدیک yaw

پیشنهاد بهبود معانی