امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Enchanting

ɪnˈtʃænt̬ɪŋ ɪnˈtʃɑːntɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    enchanted
  • شکل سوم:

    enchanted
  • سوم‌شخص مفرد:

    enchants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مجذوب‌کننده، دل‌انگیز، دلربا، فریبا، شیداگر، افسونگر، مسحورکننده، جادوکننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Iran is an enchanting country.
- ایران کشوری مسحورکننده است.
- She's an absolutely enchanting lady.
- او خانمی کاملاً جذاب است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enchanting

  1. adjective fascinating, delightful
    Synonyms: alluring, appealing, attractive, beguiling, bewitching, captivating, charming, delectable, endearing, enthralling, entrancing, exciting, glamorous, intriguing, lovely, pleasant, pleasing, ravishing, seductive, siren, sirenic, winsome
    Antonyms: bothering, disenchanting, disgust, repellent, repulsive

ارجاع به لغت enchanting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enchanting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enchanting

لغات نزدیک enchanting

پیشنهاد بهبود معانی