با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Blond

blɑːnd blɒnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    blonds
  • صفت تفضیلی:

    blonder
  • صفت عالی:

    blondest

توضیحات

همچنین می‌توان از blonde به‌ جای blond استفاده کرد.

شکل نوشتاری دیگر این لغت در حالت جمع: blondes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun uncountable A2
رنگ بور، طلایی، بلوند، روشن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He wore a crisp, blond suit to the wedding.
- او برای عروسی یک کت‌شلوار پرچین و روشن پوشیده بود.
- The walls of the room were painted a blond color.
- دیوارهای اتاق با رنگ طلایی رنگ‌آمیزی شده بود.
adjective noun countable A2
موطلایی، موبور
- a tall blond Englishman
- مرد بلندقامت و موطلایی انگلیسی
- The blond puppy wagged its tail excitedly.
- توله‌سگ موبور دمش را با هیجان تکان داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blond

  1. noun light
    Synonyms: albino, auricomous, bleached, blond, champagne, fair, fair-haired, flaxen, golden-haired, leucous, light, pale, platinum, sallow, sandy-haired, snowy, stramineous, straw, strawberry, towheaded, washed-out, yellow-haired
    Antonyms: brunet, brunette
  2. adjective having light-colored hair
    Synonyms: albino, auricomous, bleached, champagne, fair, fair-haired, flaxen, golden-haired, light, pale, pearly, platinum, sallow, sandy-haired, snowy, straw, strawberry, towheaded, washed-out, yellow-haired
    Antonyms: brunet, brunette

ارجاع به لغت blond

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blond» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blond

لغات نزدیک blond

پیشنهاد بهبود معانی