شکل جمع:
brunettesمو قهوهای (زن)
She has a tall brunette.
او دارای موی قهوهای بلند است.
The brunette smiled and waved as she passed by.
(زن) مو قهوهای هنگام عبور لبخند زد و دست تکان داد.
دارای موی قهوهای
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a brunette girl
دختری با موی قهوهای
The brunette girl stood out in the crowd of blondes.
دختر مو قهوهای در میان جمعیت بلوندها توی چشم بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brunette» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brunette