رنگورورفته (پارچه و لباس و غیره)
She wore a washed-out t-shirt.
تیشرت رنگورورفتهای به تن داشت.
The washed-out flowers in the garden had lost their vibrancy.
گلهای رنگورورفته در باغ شادابی خود را از دست داده بودند.
بیرنگورو، بیحال، بسیار خسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After a long day of work, I felt completely washed-out and could barely keep my eyes open.
بعد از یک روز کاری طولانی، احساس میکردم کاملاً بیرنگورو شدهام و بهسختی میتوانستم چشمانم را باز نگه دارم.
The actor's washed-out appearance on stage made it clear that he was battling exhaustion.
ظاهر بیحال این بازیگر روی صحنه نشان داد که او با خستگی دستوپنجه نرم میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «washed-out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/washed-out