آخرین به‌روزرسانی:

Washed-out

ˈwɑʃtˈɑʊt ˈwɒʃtˈaʊt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

رنگ‌ورورفته (پارچه و لباس و غیره)

She wore a washed-out t-shirt.

تی‌شرت رنگ‌ورورفته‌ای به تن داشت.

The washed-out flowers in the garden had lost their vibrancy.

گل‌های رنگ‌ورورفته در باغ شادابی خود را از دست داده بودند.

adjective

بی‌رنگ‌ورو، بی‌حال، بسیار خسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

After a long day of work, I felt completely washed-out and could barely keep my eyes open.

بعد از یک روز کاری طولانی، احساس می‌کردم کاملاً بی‌رنگ‌ورو شده‌ام و به‌سختی می‌توانستم چشمانم را باز نگه دارم.

The actor's washed-out appearance on stage made it clear that he was battling exhaustion.

ظاهر بی‌حال این بازیگر روی صحنه نشان داد که او با خستگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد washed-out

  1. adjective faded
    Synonyms:
    pale dull tired worn discolored colorless bleached drained fatigued pallid lusterless not shiny run-down shopworn threadbare tattered drawn etiolated

ارجاع به لغت washed-out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «washed-out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/washed-out

لغات نزدیک washed-out

پیشنهاد بهبود معانی