همچنین میتوان از washrag به جای washcloth استفاده کرد.
انگلیسی آمریکایی حوله
She gently scrubbed her face with the soft washcloth.
او بهآرامی صورتش را با حولهی نرم تمیز کرد.
The washcloth is hanging on the towel rack to dry.
حوله روی قفسهی حوله آویزان است تا خشک شود.
لیف، کیسهی حمام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I need to buy a new washcloth for the bathroom.
من باید یک لیف حمام جدید بخرم.
The washcloth was soaked in warm water.
کیسهی حمام در آب گرم خیس شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «washcloth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/washcloth