گذشتهی ساده:
spankedشکل سوم:
spankedسومشخص مفرد:
spanksوجه وصفی حال:
spankingبا دست به کفل زدن، در کونی زدن، بهسرعت حرکت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The mother spanked her child.
مادر به کودک خود در کونی زد.
The sailboat came down spanking before the breeze.
قایق بادی که بهسرعت در نسیم حرکت میکرد، سر رسید.
He used to spank around in a new car.
او معمولاً با ماشین نو تند رانندگی میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spank» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spank