شکل جمع:
blipsنقطهی کوچک (بر روی صفحهی رایانه، معمولاً با صدایی کوتاه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The blip on the screen vanished quickly, signaling the end of the process.
نقطهی کوچک روی صفحه بهسرعت محو شد و نشاندهندهی پایان فرایند بود.
I saw a blip on the screen as the system processed the command.
وقتی سیستم دستور را پردازش کرد، نقطهای کوچک روی صفحه دیدم.
نوسان، تغییر (بهصورت موقت و بیاهمیت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The recent slump in stock prices was viewed as a blip that would soon pass.
رکود اخیر در قیمتهای سهام بهعنوان نوسانی که بهزودی از بین خواهد رفت، در نظر گرفته شد.
The minor setback in the project was nothing more than a blip.
وقفهی جزئی در پروژه، چیزی بیشتر از تغییری بیاهمیت نبود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blip» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blip