فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Blip

blɪp blɪp

شکل جمع:

blips

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

نقطه‌ی کوچک (بر روی صفحه‌ی رایانه، معمولاً با صدایی کوتاه)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The blip on the screen vanished quickly, signaling the end of the process.

نقطه‌ی کوچک روی صفحه به‌سرعت محو شد و نشان‌دهنده‌ی پایان فرایند بود.

I saw a blip on the screen as the system processed the command.

وقتی سیستم دستور را پردازش کرد، نقطه‌ای کوچک روی صفحه دیدم.

noun countable

نوسان، تغییر (به‌صورت موقت و بی‌اهمیت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The recent slump in stock prices was viewed as a blip that would soon pass.

رکود اخیر در قیمت‌های سهام به‌عنوان نوسانی که به‌زودی از بین خواهد رفت، در نظر گرفته شد.

The minor setback in the project was nothing more than a blip.

وقفه‌ی جزئی در پروژه، چیزی بیشتر از تغییری بی‌اهمیت نبود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blip

  1. noun a radar echo displayed so as to show the position of a reflecting surface
    Synonyms:
    spot echo pip radar target glitch tap censor

ارجاع به لغت blip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blip

لغات نزدیک blip

پیشنهاد بهبود معانی