گذشتهی ساده:
transitedشکل سوم:
transitedسومشخص مفرد:
transitsوجه وصفی حال:
transitingشکل جمع:
transitsگذر، عبور، انتقال عبوری
عبور، گذر، راه عبور، حقالعبور، عبور کردن، انتقال عبوری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the transit of ships through Panama Canal
گذار کشتیها از آبراه پاناما
a transit lounge in an airport
سالن انتقال عبوری در فرودگاه
the transit from winter to spring
تغییر زمستان به بهار
different means of transit
وسایل گوناگون ترابری
goods in transit
کالاهای در دست حمل
the metropolitan rapid transit system
سازگان ترابرد سریع شهری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «transit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transit