فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clause

klɒːz klɔːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    clauses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    بند، ماده
  • noun countable
    شرط، ماده، عهد، بند، جز ، قضیه، جزئی از جمله
    • - dependent clause
    • - جمله‌واره‌ی وابسته
    • - independent clause
    • - بند آزاد، جمله‌واره‌ی ناوابسته
    • - The contract included a clause according to which he could buy the house back at the original price.
    • - قرارداد حاوی ماده‌ای بود که طبق آن او می‌توانست خانه را دوباره به قیمت اولیه بخرد.
    • - clause five of the party's constitution
    • - اصل پنجم مرام‌نامه‌ی حزب
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clause

  1. noun provision in document
    Synonyms: article, catch, chapter, codicil, condition, fine print, heading, item, joker, kicker, limitation, paragraph, part, passage, point, provision, proviso, requirement, rider, section, small print, specification, stipulation, string attached to something, ultimatum

ارجاع به لغت clause

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clause» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clause

لغات نزدیک clause

پیشنهاد بهبود معانی