فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Weekend

ˈwiːkend ˌwiːkˈend

گذشته‌ی ساده:

weekended

شکل سوم:

weekended

سوم‌شخص مفرد:

weekends

وجه وصفی حال:

weekending

شکل جمع:

weekends

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1

آخر هفته، پایان هفته

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

The weekend is a time to relax and recharge for the upcoming week.

آخر هفته زمانی برای استراحت و تجدید قوا برای هفته‌ی آتی است.

I love sleeping on the weekends.

دوست دارم آخر هفته‌ها بخوابم.

verb - intransitive

آخر هفته را گذراندن (تعطیلات)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

We weekended in Damavand.

پایان هفته را در دماوند سپری کردیم.

I weekend at my grandparents' house.

آخر هفته را در خانه‌ی پدربزرگ و مادربزرگم می‌گذرانم.

adjective

مربوط به آخر هفته

a week-end trip

سفر پایان هفته

weekend sale

فروش آخر هفته

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد weekend

  1. noun
    Synonyms:
    short vacation Saturday and Sunday end-of-the-week long-weekend English weekend

ارجاع به لغت weekend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weekend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weekend

لغات نزدیک weekend

پیشنهاد بهبود معانی