فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Weekday

ˈwiːkdeɪ ˈwiːkdeɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    weekdays

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
تقویم روز هفته، روز کاری (در بیشتر کشورها، روزهای دوشنبه تا جمعه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I usually work on weekdays from 9 AM to 5 PM.
- معمولاً در روزهای کاری از ساعت ۹ صبح تا ۵ عصر کار می‌کنم.
- During weekdays, the office is full of employees working on various projects.
- در روزهای کاری، دفتر پر از کارمندانی است که روی پروژه‌های مختلف کار می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد weekday

  1. noun any day of the week except Saturday and Sunday, typically used for work or other regular activities
    Synonyms:
    working-day
    Antonyms:
    weekend

ارجاع به لغت weekday

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weekday» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weekday

لغات نزدیک weekday

پیشنهاد بهبود معانی