فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Weekday

ˈwiːkdeɪ ˈwiːkdeɪ

شکل جمع:

weekdays

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

تقویم روز هفته، روز کاری (در بیشتر کشورها، روزهای دوشنبه تا جمعه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

I usually work on weekdays from 9 AM to 5 PM.

معمولاً در روزهای کاری از ساعت ۹ صبح تا ۵ عصر کار می‌کنم.

During weekdays, the office is full of employees working on various projects.

در روزهای کاری، دفتر پر از کارمندانی است که روی پروژه‌های مختلف کار می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد weekday

  1. noun any day of the week except Saturday and Sunday, typically used for work or other regular activities
    Synonyms:
    working-day
    Antonyms:
    weekend

ارجاع به لغت weekday

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weekday» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weekday

لغات نزدیک weekday

پیشنهاد بهبود معانی