آخرین به‌روزرسانی:

Stringy

ˈstrɪŋi ˈstrɪŋi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ریش‌ریش، نخ‌مانند، ریشه‌ای، چسبناک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

stringy meat

گوشت پوره‌دار

stringy molasses

شیره‌ی چغندر رشته‌رشته

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stringy

  1. adjective long, thin
    Synonyms:
    thin lanky gangling spindly wiry lank reedy threadlike fibrous sinewy ropy spindling muscular gristly tough

ارجاع به لغت stringy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stringy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stringy

لغات نزدیک stringy

پیشنهاد بهبود معانی