فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Consciousness

ˈkɑːnʃəsnəs ˈkɒnʃəsnəs

شکل جمع:

consciousnesses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1

هوشیاری، آگاهی، خبر، حس آگاهی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

to regain consciousness

(دوباره) به هوش آمدن

What is ingrained in her consciousness.

آنچه در ضمیر او نقش بسته است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد consciousness

  1. noun knowledge
    Synonyms:
    awareness recognition realization mindfulness cognizance sensibility concern regard care carefulness heed heedfulness alertness apprehension
    Antonyms:
    unconsciousness stupidity senselessness

Collocations

lose consciousness

از هوش رفتن

لغات هم‌خانواده consciousness

ارجاع به لغت consciousness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consciousness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consciousness

لغات نزدیک consciousness

پیشنهاد بهبود معانی