فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Untamed

ˌʌnˈteɪmd ˌʌnˈteɪmd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(حیوان) غیراهلی، وحشی، رام‌نشده

untamed animals

حیوانات وحشی

He was so angry, he was like a untamed beast.

او آن‌چنان عصبانی بود که مانند حیوانی رام‌نشده به‌نظر می‌رسید.

adjective

(سرزمین و مکان) دست‌نخورده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

enormous untamed landscape

چشم‌انداز عظیم دست‌نخورده

The Danube was an untamed river.

دانوب رودخانه‌ای دست‌نخورده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد untamed

  1. adjective wild
    Synonyms:
    uncivilized savage feral fierce uncontrollable undomesticated unmanageable barbaric vicious barbarous rampant uncultivated overgrown overrun barbarian native uninhabited ferocious

ارجاع به لغت untamed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «untamed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/untamed

لغات نزدیک untamed

پیشنهاد بهبود معانی