(حیوان) غیراهلی، وحشی، رامنشده
untamed animals
حیوانات وحشی
He was so angry, he was like a untamed beast.
او آنچنان عصبانی بود که مانند حیوانی رامنشده بهنظر میرسید.
(سرزمین و مکان) دستنخورده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
enormous untamed landscape
چشمانداز عظیم دستنخورده
The Danube was an untamed river.
دانوب رودخانهای دستنخورده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «untamed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/untamed