فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Untamed

ˌʌnˈteɪmd ˌʌnˈteɪmd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (حیوان) غیراهلی، وحشی، رام‌نشده
    • - untamed animals
    • - حیوانات وحشی
    • - He was so angry, he was like a untamed beast.
    • - او آن‌چنان عصبانی بود که مانند حیوانی رام‌نشده به‌نظر می‌رسید.
  • adjective
    (سرزمین و مکان) دست‌نخورده
    • - enormous untamed landscape
    • - چشم‌انداز عظیم دست‌نخورده
    • - The Danube was an untamed river.
    • - دانوب رودخانه‌ای دست‌نخورده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد untamed

  1. adjective wild
    Synonyms: barbarian, barbaric, barbarous, feral, ferocious, fierce, native, overgrown, overrun, rampant, savage, uncivilized, uncontrollable, uncultivated, undomesticated, uninhabited, unmanageable, vicious

ارجاع به لغت untamed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «untamed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/untamed

لغات نزدیک untamed

پیشنهاد بهبود معانی