به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Overgrown

ˌoʊvərˈɡroʊn ˌəʊvəˈɡrəʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • adjective
    دارای رشد بی‌رویه، فزون رسته، انبوه، پر تراکم
  • adjective
    پر شاخ و برگ
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد overgrown

  1. adjective Grown to an unnatural size
    Synonyms: excessive, huge, disproportionate, colossal, dense, jungly, lush, rank, wild
  2. adjective Grown without being tended
    Synonyms: thick, crowded, disordered

لغات هم‌خانواده overgrown

ارجاع به لغت overgrown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overgrown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overgrown

لغات نزدیک overgrown

پیشنهاد بهبود معانی